㋡ღقلب های پرنده㋡ღ

عاشقانه های شنل قرمزی و ایکیوسان

  یادتونه که بهتون گفتم پنج شنبه شب خونه ی داییم مهمونی دعوتیم 

ایکیوسان(پسر خالم)نیومده بود چون ارومیه بود3320.gif

دلم براش تنگ شده دست خودمم نیست اما مثل اینکه تا هفته ی دیگه باید واسه دیدنش صبر کنم 

بزارین ماجرا های پنج شنبه شب رو واستون بگم 

اونشب 3تا اتفاق بد واسه دختر خاله کوچیکم افتاد که به جز یکیش اگه ایکیو سان بود این اتفاقا نمی افتاد

چون ایکیو سان پسرا رو دور خودش جمع میکنه 

1-پسر خاله های کوچیکم داشتن تو اتاق دعوا برره ای میکردن دختر خالم با هاشون دعوا میکرد

دستشو زد تو گوش داداشم گوش داداش 10 ساله ام  هم یه هفته بود عفونت کرده بود و انتی بیوتیک مصرف میکرد

و گوشش حسابی درد گرفت ومحکم با پا زد تو شکم دختر خاله 6 سالم 

از روی عمد این کار رو نکرد من درد گوش رو نجربه کردم درد که میگیره میزنه به مغزت

2- دختر خالم گلاب به روتون یه مشکلی داشت خالم بردش دستشویی چون دستشوییشون ایرونی بود

خالم خم شد و موبایلش رفت تو فاضلاب بعدشم سر خالم خورد به دیوار

3-ما دخترا تو فامیلمون از پسر خاله های کوچیکمون بیشتر میترسیم تا پسر خاله های بزرگمون

من و دختر داییم داشتیم حرف میزدیم دتر مورد ایکیوسان (پسر خالم) نمیخواستیم کسی بشنوه هر جا رفتیم تنها باشیم پسرا دنبالمون اومدن 

رفتیم تو اتاق زن داییم و در رو بستیم که پسرا محکم در رو هل دادن که بیان تو دختر خالم هم پشت در بود در خورد تو صورتش و چشش کبودت شد 

کلی گریه کرد

این بود شرحی از ماجرای مهمونی بدون ایکیوسان Emoticon

ممنون که همه چرندیات واقعی رو که نوشتم خوندین

deborah.mihanblog.com                                         

deborah.mihanblog.com              deborah.mihanblog.com

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 25 تير 1390برچسب:,ساعت 9:16 توسط تک پرنده اسمون شهر عشق| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت